فوتسال بین روستایی
برگداری فوتسال بین روستایی ...
به مناسبت هفته دفاع مقدس به میزبانی محمد جمالی در تاریخ 12 مهر 1391
برای دیدن تصاویر بیشتر به ادامه مطلب برید...
[ بازدید : 532 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
ادامه مطلب
برگداری فوتسال بین روستایی ...
به مناسبت هفته دفاع مقدس به میزبانی محمد جمالی در تاریخ 12 مهر 1391
برای دیدن تصاویر بیشتر به ادامه مطلب برید...
مروری به گذشته
21 بهمن 1393
در نهمین روز از دهه مبارک فجر خانه بهداشت سراج آباد از توابع شهربخش شبانکاره با حضور فرماندار محترم دشتستان و هیات همراه ،ریاست شبکه بهداشت و درمان شهرستان دشتستان و جمعی از اهالی روستا افتتاح گردید .در
ابتدای مراسم افتتاح رئیس شبکه بهداشت و درمان شهرستان دشتستان آقای
دکتر علیرضا حاجیونی اظهار کرد که خانه بهداشت سراج آباد برای اولین بار
در سال 89 در منزل استیجاری افتتاح گردید و خدمات بهداشتی و مراقبتی را به
163 خانوار ارائه داده است .
دکتر علیرضا حاجیونی در ادامه اظهارتش گفت زمین خانه بهداشت با 325 متر
مربع اهدایی دهیار روستا ک آقای خنده می می باشد که با تلاش دفتر فنی
دانشگاه علوم پزشکی بوشهر خانه بهداشت سراج آباد با زیر بنا 87 متر مربع
ساخته شد و بالغ بر 140 میلیون تومان هزینه خانه بهداشت و تجهیزات بهداشتی و
درمانی این خانه بهداشت شده است . و امیدواریم همچون سالهای گذشته خدمات و
مراقبتهای بهداشتی توسط بهورز به مردم شریف این روستا با بهتیرین کیفیت
ارائه شود.
رئیس شبکه بهداشت و درمان دشتستان در ادامه بیان کرد که هفته یکبار پزشک
مرکز بهداشتی و درمانی شبانکاره به همراه تیم دهگردشی در خانه بهداشت
استقرار دارد و بیماران را ویزیت می نماید
سپس خانه بهداشت جدید توسط معاون عمرانی فرمانداری آقای افتتاح گردید و
فرماندار و هیات همراه از واحدهای مختلف خانه بهداشت بازدید نمودند
ستای سراج آباد در محور جاده برازجان - گناوه قراردارد که از این حیث واقعا یک موقعیت
جغرافی بسیار عالی دارد ( فاصله روستا تا بندر گناوه( seaport) حدودا ۴۵ کیلومتر و تا
شهر برازجان ۴۰ کیلومتر هست).
نزدیکترین شهر به روستای سراج آباد شهر شبانکاره هست که مردم روستا بیشتر کارهای
اداری و خرید های خود را در این شهر انجام میدهند.در ضمن روستای سراج آباد زیر نظر
شهرستان دشتستان هست و فاصله آن تا مرکز استان یعنی شهر بوشهر ۸۰ کیلومتر است.
بازيهاي روستا
چند بازي بود رايج بين ما در روستا
هر زمان يك بازي آن بود كار بچه ها
سادگي در كار ما بودو صفاي روستا
در كنار كار ودر س ما و وقت بچه ها
هفت سنگ بازی، بازي محبوب ما
در فضاي باز و جاي خر منا
بود قايم موشك ما ،بي صدا
دركنار خانه ها ، در كوچه ها
گاه هم يك قل دوقل بود كار ما
يا كه مي شد بازي گرگم به هوا
در درون نخ قطاري مي شديم
با تحرك جمعي از ما بچه ها
فرصتي مي شد عمو زنجيرباف
حين بازي مي شديم مثل كلاف
توشله بازي رونق خوبي كه داشت
گاه ظهر وسايه اي در كوچه ها
آب وگل بازي كه دائم برقرار
چون كه جاري بود آب از هر كنار
با شاخک گاه در زير درخت
صيد گنجشك است خود يك كار سخت
پاره ميشد گاه چند جا از لباس
از خزيدن هاي كوه و از هراس
چون کوه نوردی بود خود در ذات ما
كوه مي رفتيم در اطراف روستایما
توپ بازي هم كه عشق بجه ها
لذتي هم داشت در دوران ما
چند بازي بود که رفته از یاد ما
مثل بلی بازی و تیرماره بازی و امثالها
وقت ما پر مي شد از اين كارها
گرچه ساكن بوده ايم در روستا
من به يادش گاه حسرت ميكشم
بود شيرين جمع بازيهاي ما
حال آن دوران و بازيها گذ شت
حسرتش بر شعر شاعر هم نشست
اين است رسم روزگار
گاه شيرين است و گاهي يادگار
هسته مرکز ده مسجد زیبا آنجاست
هر زمان بانک اذانی و نمازی بر پاست
عشق ودینداری مردم که به مسجد زیباست
جلوه دین خدا در عمل ما آنجاست
چه جماعت چه فرادا چو شود وقت نماز
زن ومرد ده ما وقت نمازش آنجاست
مسجدی بوده قدیمی وستونهای بزرگ ودرباز
درهمین دوره ما مسجد ده شد نوساز
شکل زیبای جدیدش شده نورانی وباز
هم فضا دارد وهم جاذ به راز و نیاز
به محرم ، رمضان محفل ومجلس برپاست
وخطاب علما جمله از آن دین خداست
از عزاداری آنجا به محرم که شکوهش زیباست
می برد کل عزیزان عزادار چو مجلس بر پاست
بیرق سبز وآن نخل سیه پوش از آنجا برود
دور ده سنت ما ،برکت ده از آنهاست
چون مساجد همه جا جلوه روحانی آنجا هستند
در عمل مردم ما خوب به آن دل بستند
این حکایت خودش از مسجد ما هم پیداست
گرچه ده جمعیتش کم شده اما به محرم آنجاست
خانه چون خانه آلله و دلها آنجاست
مسجد سراج آباد که چند قرن امید دلها ست
قرنهای دگر از عمر بشر هم برود
مسجد سراج آباد به حق رونق آن پابرجاست
گوشه دنج جهان است روستاخلوت باغ جنان است روستادشت و صحرایش همیشه نوبهارجلوه رنگین کمان است روستامردمش آرام فضایش بی صداچون کلاس امتحان است روستاکوچه باغ ها مرکز آرامش استداروی روح و روان است روستادر وجود جمله مهر و عاطفهمردمانش مهربان است روستادخترانش با حجاب و با ادبچون پری باشد زنان روستابا محبت پیرمردانش همههمچو قلب نوجوان است روستاراه ندارد اندر آن دزدان چو شهردر امان از رهزنان است روستادر ده ما نیست بازار سیاهفاقد جنس گران است روستابر خلاف شهر بی دوز و کلکصاف و ساده مردمانش روستاحیف و صد حیف از جور زمانچو غریب بی نشان است روستا
میبرم لذت من از آب و هوای روستا/کوه و دشت و چشمه و بانگ ونوای روستا
صبحدم بیدار میگردم من از بانگ خروس/تا کنم رو سوی درگاه خدای روستا
میبرم لذت من از آواز چوپانش ولی/لذتی بس بیشتر از کدخدای روستا
گله می آید ز دشت و کوچه ها پر می شود/از صدای بع بع بزغاله های روستا
گاو با گوساله و بزغاله و مرغ و خروس/پرسه هر یک میزنند در لابلای روستا
جای بنز و پاترول و پیکان بود اسب و الاغ/مرکب رهوار بی چون و چرای روستا
کربلایی اصغر و مش قاسم و حاجی رجب/پیر مردان غیور و باصفای روستا
دخترانش شال می بندند دور سر که هست/در میانش مهره ای از کهربای روستا
میرسد درصبح باران عطر و بوی کاهگل/از در و دیوار و بام هر سرای روستا
هست بازار طلا در روستا بی جلوه چون/خرمن گندم بود کوه طلای روستا
در عروسی بارها دیدم که شبها همچو ماه/می درخشد دست داماد از حنای روستا
از زنانش درس عفت باید آموزیم هست/مایه عز و شرف حجب و حیای روستا
هر چه میگردم درون شهر می بینم که نیستآن کلاه و گیوه و شال و قبای روستا
بنده «سیمرغم »نمی خواهم ببینم هیچ وقت/خشکی و ویرانی و مرگ و
فنای روستا
ولات.روستا،ده،محل،هر چه که مي ناميدش مظهر سادگيست، نماد صميميت و صفاست،
هنوزم بي آلايشي هديه ي درخشان روستاست.
روستا يادگار پدربزرگ هاي مهربانمان هست که دستهاي پينه بسته ي بي منت شان را هنوز سمبل مردانگي ميدانيم و عبادت، روستا آلبوم رنگارنگ کودکي هايمان هست،
کودکي هايي که دلمان هنوز هم لک ميزند برايش، روستا پرورشگاه افکاريست که از گل سرسبد آن صداقت مي تراود و از بر درختش محبت.
روستا بوي بوسه هاي مادر بزرگ هايمان است.
روستا نواي دلنشين هي هي و هيهاي چوپان است.
روستا صدايي به بلندي سکوت را دارد که آرامش را معنا مي دهد....