بازيهاي روستا
بازيهاي روستا
چند بازي بود رايج بين ما در روستا
هر زمان يك بازي آن بود كار بچه ها
سادگي در كار ما بودو صفاي روستا
در كنار كار ودر س ما و وقت بچه ها
هفت سنگ بازی، بازي محبوب ما
در فضاي باز و جاي خر منا
بود قايم موشك ما ،بي صدا
دركنار خانه ها ، در كوچه ها
گاه هم يك قل دوقل بود كار ما
يا كه مي شد بازي گرگم به هوا
در درون نخ قطاري مي شديم
با تحرك جمعي از ما بچه ها
فرصتي مي شد عمو زنجيرباف
حين بازي مي شديم مثل كلاف
توشله بازي رونق خوبي كه داشت
گاه ظهر وسايه اي در كوچه ها
آب وگل بازي كه دائم برقرار
چون كه جاري بود آب از هر كنار
با شاخک گاه در زير درخت
صيد گنجشك است خود يك كار سخت
پاره ميشد گاه چند جا از لباس
از خزيدن هاي كوه و از هراس
چون کوه نوردی بود خود در ذات ما
كوه مي رفتيم در اطراف روستایما
توپ بازي هم كه عشق بجه ها
لذتي هم داشت در دوران ما
چند بازي بود که رفته از یاد ما
مثل بلی بازی و تیرماره بازی و امثالها
وقت ما پر مي شد از اين كارها
گرچه ساكن بوده ايم در روستا
من به يادش گاه حسرت ميكشم
بود شيرين جمع بازيهاي ما
حال آن دوران و بازيها گذ شت
حسرتش بر شعر شاعر هم نشست
اين است رسم روزگار
گاه شيرين است و گاهي يادگار
[ بازدید : 580 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]